سخن عشق

از صدای سخن عشق نشنیدم خوشتر

سخن عشق

از صدای سخن عشق نشنیدم خوشتر

توصیه های آیت الله بهجت برای موفقیت

توصیه های آیت الله بهجت برای موفقیت در زندگی و آرامش دنیوی و اخروی به همراه برخی از وصایای آیت الله سید علی قاضی (ره) همچون گنجینه هایی هستند که در این مطلب گردآوری شده اند.

نماز

شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است.]

مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.»

مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند. مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: «به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند.» بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.

اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ می ماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.


دعای قنوت نماز

آقای قاضی می فرمودند این دعا را در قنوت نماز بخوانید: «اللهم ارزقنی حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من یحبّک، والعمل الذی یبلغنی إلی حبّک واجعل حبّک احبّ الاشیاء إلی.» خداوندا محبت خود را و محبت کسانی را که دوست داری و محبت کسی که تو را دوست دارد و عملی که مرا بسوی محبتت برساند را ؛ روزی ما بفرما و محبت خود را محبوب ترین چیزها نزد ما قرار بده.



قرآن

آیت الله نجابت می فرمودند: آیت الله میرزا علی قاضی به مرحوم آیت الله شیخ علی محمد بروجردی (از شاگردان برجسته آقای قاضی) فرموده بودند که: «هیچ گاه از قرآن جدا مشو و ایشان تا آخر عمر بر این سفارش آقای قاضی وفادار و پایبند بود. هر وقت از کارهای ضروری و روزمره فارغ می شد، قرآن می خواند و با قرآن بود.»

آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند: «چند سفارش ایشان عبارت است از: اول روخوانی قرآن، می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید.

توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این‌ها می فرمودند برو نمازشب بخوان!»



آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله طباطبایی می فرمودند: «دستورالعمل، قرآن کریم است؛ فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً و عملاً و حالاً. آن قره العیون مخلصین را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی...»

و نیز: «بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن نوشیدنی و شراب مۆمنان است. تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد.»



نماز شب

«اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مومنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب.»

علامه طباطبایی می فرمودند: «چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان!»

حاج سید هاشم حداد می فرمودند: «مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید.»



کلید موفقیت در توسل به ائمه أطهار (علیهم السلام)

آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند: «.... و تمام طرق .... توسل به ائمه أطهار(علیهم السلام) و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا.»



معجزات توسل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)

محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به مقام توحید برسد. سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام است.


دعا برای فرج امام زمان (علیه السلام)

از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها.



دل هیچ کس را نرنجانید!

دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!


دعای رفع ناراحتی های روحی

آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند: «لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم: هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست. از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست.»



حق الناس

آیت الله نجابت نقل می کند: وقتی که بنده مشرف شدم خدمت ایشان فرمودند: «هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی. خدمت ایشان عرض کردم: مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند، یکی خوب درس نمی خواند. بنده ایشان را تنبیه کردم. اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت. در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم. می فرمودند: «هیچ راهی نداری، باید پیدایش کنی. گفتم آدرس ندارم، گفتند باید پیدا کنی.

آقای قاضی فرمودند: هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست. یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است. و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است.»

آیت الله مجتبی تهرانی : قیام امام حسین(علیهالسلام)

حربه دشمن برای جداکردن مردم از رهبری: «تبلیغات» و «اسلحه»

اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
«الاسلام بدؤه محمدیٌّ و بقاؤه حسینیٌّ»

مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به قیام امام حسین(علیهالسلام) بود. عرض کردم که این حرکت هدفمند بود و صحیفهای از دروس متعدد در ابعاد معرفتی، فضیلتیِ انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی بود و بالأخره قیام امام حسین(علیهالسلام) در جمیع این ابعاد به ابنای بشر درسها داد. بحث ما به اینجا رسید که برخی میگویند امام حسین(علیهالسلام) برای این قیام، تصمیمی عجولانه گرفتند، یا در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند و عملشان حساب نشده بود؛ لذا از نظر ظاهری مادی و دنیوی نتیجه دلخواه از قیام گرفته نشد. امّا ما گفتیم که امام حسین(علیهالسلام) با تدبیر کامل و حسابرسیهای بسیار دقیق حرکت کردند و هیچگاه هم عجولانه تصمیم نگرفتند، در مقابل عمل انجام شده هم قرار نگرفته و به طور کامل به آن چیزی که هدفگیری کرده بودند، رسیدند.
در باب حرکتها و قیامها عرض کردم که حرکتهای اجتماعی دو رکن اساسی نیاز دارد؛ رهبری و حضور حدّاکثری مردمِ در صحنه؛ و این دو رکن بر محور سه زمینه است که اثرگذار خواهد بود و اگر این زمینهها فراهم باشد، آن قیام از نظر ظاهر ثمربخش است؛ زمینه اوّل، گروه حدّاکثری مردم، نسبت به رهبر شناخت داشته باشند و به او معتقد باشند و اعتماد داشته باشند. دوم، هدف مردم با هدف رهبری همسو باشد و سوم، مردم با رهبری نسبت به فساد نظام و رهبران رژیم حاکم موجود اتّفاق نظر داشته باشند و حرکتهای آنها را حرکتهای ناصحیح و فاسد بدانند. من این مطالب را عرض کردم و بعد به سراغ شرایط دوران قیام امام حسین(علیهالسلام) رفتم.
گفتم که ما میتوانیم به طور کلی مردم آن موقع را به سه دسته تقسیم کنیم؛ یک دسته کسانی که امام حسین(علیهالسلام) را به عنوان رهبر قیام میشناختند و به او اعتماد و اعتقاد داشتند و از نظر هدف هم با امام همسو بودند و نظام حاکم را هم فاسد میدانستند و از این جهت هم با امام حسین اتّفاق نظر داشتند. اینها خود به دو دسته تقسیم شدند، یک؛ کسانی که از نظر عملی بر همین اعتقاد پایدار بودند و تا آخرین لحظات عمرشان هم در این راه تلاش کردند، البته اینها افراد اندکی از قبیل بریر و زهیر و حبیب بن مظاهر و امثال اینها بودند که در صحنه کربلا حاضر شدند و فداکاری کردند.
دسته دوم کسانی بودند که به امام حسین اعتقاد داشتند، هدف او را هم قبول داشتند، نظام موجود را هم فاسد میدانستند، امّا روی جهات دنیوی کنار کشیدند، یعنی با این که از نظر درونی معتقد بودند، بر طبق اعتقادشان عمل نکردند و پایداری نکردند که اکثر افراد عراق، چه در بصره و چه در کوفه این چنین بودند. اکثر آنها همین اعتقاد را داشتند، امّا ثمری حاصل نشد، چون حضور حدّاکثری مردم در صحنه نبود؛ گرچه از نظر اعتقادی همسو بودند، امّا از نظر عملی همسو نبود لذا مترتّب اثر هم نشد.
گروه سوم؛ شامیان و مسلمانان معاویهای
مطلب مهم، بحثی است که میخواهم از امشب وارد شوم. دسته سوم؛ دسته سوم کسانی بودند که شناختی نسبت به رهبری انقلاب نداشتند، یعنی نسبت به حسین (علیهالسلام) شناخت نداشتند. من بالاتر میروم، این دسته حتی نسبت به بنی‌هاشم هم شناخت نداشتند. از آن طرف نسبت به هدف رهبر قیام هم شناخت نداشتند. نه خودش را میشناختند و نه هدفش را. پس این گروه نه رهبری قیام را میشناختند و نه می‌دانستند که هدف رهبری قیام چیست. بالاتر، حتی رهبری فعلی نظام حاکم را هم نمیشناختند. نمی‌دانستند که زمامداران حکومت موجود فاسد هستند. جهل در جهل در جهل بود . جهلشان به ضریب سه بود.
اطلاعات اینها فقط از ناحیه سران نظام موجود تأمین می‌شد، یعنی هرچه که معاویه راجع به خودش می‌گفت، اینها میپذیرفتند. اطلاعاتشان نسبت به معاویه از خود او، یارهای او و حرف‌ها و قالهای او بود. هر چه که معاویه راجع به علی(علیهالسلام) یا راجع به امام حسین و بنی‌هاشم میگفت اینها قبول میکردند. به تعبیر دیگر اینها اسلام را از معاویه گرفته بودند. مسلمانهای معاویه­ای بوند. چون هر چه او گفته بود، چه نسبت به رهبری خودش، چه نسبت به افرادی که واقعاً صلاحیت رهبری داشتند و چه نسبت به اصل نظام اسلامی، آنها باور میکردند.
اعتقادات یک جوان شامی نسبت به علی(علیهالسلام)
من نمیتوانم به طور کامل وارد مسائل تاریخی شوم، فقط یکی دو نمونه برایتان نقل میکنم.[1] نصربن‌مزاحم از هاشم بن عتبه نقل میکند که ما با گروهی از قرّاء کوفه در صفّین مشغول نبرد با دشمن بودیم، دیدیم جوانی که میگوید غسّانی است، به میدان ­آمد و رجز خواند و نعوذ بالله به علی دشنام میداد، به دشنام هم اصرار داشت، هاشم گفت: ای جوان، آخرتی هم هست، این حرفهایی که میزنی باد هوا که نیست، بالأخره روزی به این حرفها رسیدگی میشود؛ حواست را جمع کن!
او به هاشم رو کرد و گفت «فَإِنِّی أُقَاتِلُکُمْ لِأَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی کَمَا ذُکِرَ لِی وَ أَنَّکُمْ لَا تُصَلُّونَ»[2]‌خواند. چه کسی میگوید که علی(علیهالسلام) نماز نمیخواند؟! در آخر این جوان پشیمان شد. من به این جهت دارم با شما میجنگم که رهبر شما نماز نمی­خواند، شما هم نماز نمیخوانید. هاشم میگوید: او را کنار کشیدم و با اوشروع کردم به صحبت کردن که ای جوان، ببین موقع ظهر که میشود، وقت نماز است، مغرب که میشود وقت نماز است، بیا ببین که علی نماز می
این همان حرفی است که وقتی علی(علیهالسلام) در محراب ضربت خورد، آن را منتشر کردند. حضرت خلیفه مسلمین بود، در این که شبههای نیست، آن موقع همه می‌گفتند: مگر علی نماز میخواند که در محراب شهید شد؟
چه کسی این حرفها را در سر این گروه کرده بود؟ اگر خدا عمر و توفیقی به من داد، قدم به قدم این شبههها را میگویم. یکی یکی بخش نامههای معاویه را در زمان علی(علیهالسلام) مطرح میکنم تا ببینید چه طور برنامه ریزی کرده بودند، حالا بعد خیلی دقیق به این بحث میرسیم.
شامیان حق تفکّر هم نداشتند
اطلاعات اکثر شامیها نسبت به رهبری، نسبت به بنی‌هاشم و نسبت به نظام اسلامی از معاویه بود، حتی حق تفکر هم نداشتند که میرسیم و بحث میکنیم. کأنه معاویه حتی آن شعور ذاتی اینها را هم گرفته بود.
اگر بگوید: «شتر نر، ماده است»؛ همه می‌پذیرند!!!
حالا قضیهای را نقل میکنم تا خودتان متوجه شوید. این قضیه را مسعودی در مروج الذهب نقل میکند که بعد از جنگ صفین در بیابان نزدیک شام یک عراقی سوار شتری بود و داشت میرفت، چون در صفین عراق و شامیها با هم روبه رو شده بودند، یک شامی جلو رفت و شتر او را گرفت و گفت این ناقه، ناقه من است که آن را در صفین به غارت بردند و حالا به دست تو افتاده است. فرد عراقی هر چه گفت که آقا این شتر مال من است، شامی گفت: نه خیر! ناقه، ناقه من است.
کار به شهر شام کشیده شد. خدمت خلیفه معاویه رفتند، این شامی پنجاه شاهد آورد. سبک اینها چه بود! اینها آمدند و شهادت دادند که این ناقه، ناقه آن فرد است. معاویه هم بر طبق شهادت اینها حکم کرد و گفت که ناقه را بردار و برو!
ناقه یعنی شتر مادّه. عرب زبانان به شتر ماده می‌گویند: «ناقه» و به شتر نر می‌گویند: «جمل». جریان لطیفی که اتفاق افتاد این بود که این عراقی رو به معاویه کرد و گفت: این شتر نر است، اسم این جمل است نه ناقه. معاویه گفت: من حکم را داده‌ام، دیگر اعتراض وارد نیست.
وقتی مجلس خلوت شد، معاویه به او گفت: جلو بیا! شترت چه قدر قیمت داشت؟ گفت: فلان مقدار می‌ارزید. معاویه بیش از آن، به او داد و راضیاش کرد. بعد گفت: میخواهم پیغامی به تو دهم! وقتی به کوفه رفتی از قول من به علی بگو: معاویه گفت صد هزار مرد شمشیر زن در شام دارم که اگر به آنها بگوید: «جمل، ناقه است»، همه میگویند: بله؛ ناقه است! یعنی اگر بگوید: نر، ماده است، همه میگویند: ماده است. ببینید چه خفقانی حاکم بوده است.
اقامه نماز جمعه در چهارشنبه!!!
خود مسعودی مینویسد، شما هم شنیدید که در صفین معاویه آمد و روز چهار شنبه نماز جمعه خواند، گفت: چون داریم به جنگ میرویم و فرصت نداریم، پس نماز جمعه را روز چهار شنبه میخوانیم و همه آن احمقها هم ایستادند و پشت او نماز خواندند.
معلوم می‌شود آنها حق تفکر هم نداشتند و معاویه شعور ذاتی آنها را هم گرفته بود. حالا اینکه با چه سبکی این کار را کرده بود؛ را بعد میگویم. اکثریت شام این چنین بودند، با این اکثریت میخواهی چه کار کنی؟ این مدخل بحث بود، من میخواهم وارد بحث شوم.
قصد براندازی اسلام
معاویه میخواست مسیر اسلام را عوض کند. نماز جمعه در روز چهار شنبه یعنی چه؟ این دارد به کجا دست میبرد؟ بحث ریاست است؟ اصلاً و ابداً این بحث‌ها مطرح نیست. امام حسین اینها را می دانست که قصد معاویه براندازی اسلام است، امّا رسماً بین مردم این را نگفته است، بلکه در خفا گفته است.
من گاهی میگویم یزید با صفا بود، رسماً آمد و آنچه را که ته دلش بود، بیرون ریخت. در اشعارش دارد: «لعبت هاشم بالملک فلا؛ خبر جاء و لا وحی نزل».[3]‌گفت که من در بحثم به آن میرسم. معاویه اینطور نبود، ولی در خفا چیز دیگری می
سیاست معاویه: «تخریب علی» و «تطهیر خود»
این حکومت باطل و فاسد معاویه از همان حربههایی که حکومتهای فاسده استفاده میکردند، استفاده کرد، من در سال گذشته گفتم که سرآمد این حربهها تطمیع و تهدید و تحمیق بود. کسی جرأت تفکّر نداشت. بخش نامههایش علیه بنی هاشم و علیه علی(علیهالسلام) را میگویم. کسی که میتوانست معاویه را از جا بکند، علی و بنی‌هاشم بود، لذا اوّل آمد چهره اینها را در جامعه خراب کند که مردم به اینها بدبین شوند و سراغشان نروند. بعد خودش را بازسازی کرد. از آن طرف خودش را تطهیر کرد، از کتاب وحی و از آن روایات دروغ جعلی سوء استفاده کرد و بعد هم در براندازی اسلام تلاش کرد. از هیچ چیزی هم باک نداشت. در آن قراردادی که با امام حسین بست، یکی از مواد این بود که به شیعیان علی(علیهالسلام) کاری نداشته باشد و راجع به حُجر حتی او را اسم برده بودند که او را نکشند، با این که اسماً امضا کرده بود، او را با شش نفر دیگر گرفت و زنده به گور کرد. عین خیالش هم نبود، چون صد هزار آدم نفهم داشت.
حربه معاویه: «تبلیغات» و «اسلحه»
من اینها را عمداً میگویم، گاهی من تعبیر میکنم که با یک دست بوق، یعنی تبلیغات و با یک دست اسلحه کارشان را از پیش میبرند، امّا بدانید اینها پایدار نیست. بوق و اسلحه کار از پیش نمیبرد، آن چه در طول تاریخ کار از پیش میبرد، قلب است، قلب.
آیا تصمیم امام حسین عجولانه بود؟ حساب نشده بود؟ یا اگر حساب شده بود، همراه اشتباه در محاسبه بود؟ این چه حرفهایی است که شما میزنید؟ امام حسین بهتر از صد هزار نفر مثل شما که خیال میکنید سیاستمدار هستید شعور داشت. همه این حسابها را کرده بود، دقیقاً نسبت به حرکتش و سرانجام کار روشن بود.
ذکر توسّل
امام حسین و خاندانشان امروز، یعنی روز دوم وارد کربلا شدند. ابی مخنف مینویسد وقتی که وارد کربلا شد، دید مرکب تکان نمیخورد، هرکاری که کردند نمیرفت. مرکب دوم هم نمیرفت، مرکب سوم هم همینطور. این تعبیر را دیدم که میگوید: «فلم یزل یرکب فرساً فرسا حتی رکب سته افرس» شش مرکب عوض کرد، دید نمیروند.
رو کرد و گفت: «ای موضع هذا» اینجا کجا است؟ همه اینها دقیقاً حساب شده بود. یکی گفت شاط الفرات، گفت نه اسم دیگری هم دارد؟ قاضریه، گفت نه اسم دیگری هم دارد؟ یکی گفت به آن کربلا هم میگویند دارد: «فتنفس السعداء و بکی بکاءً شدیدا»، نفس راحتی کشید، به مقصدش رسید، امّا شروع کرد به گریه کردن، شدید گریه کرد گفت «و الله ارض کرب و بلا» بله به خدا قسم همین است، این زمین، زمین کربلا است.
شروع کرد این جملات را گفتن: «هاهنا یقتل رجالنا» اینجا مردهای ما را میکشند، «هاهنا یذبح اطفالنا» اینجا بچههایمان را سر میبرند، نگفت میکشند، ببین کجا را هدف گیری کرده است. حتی خصوصیات را هم در جملاتش میآورد و میگوید، این اشاره به همان موقعی است که علی اصغرش را روی دست گرفته بود، طلب آب کرد، «فرماه حرمله بن کاهل الاسدی بسهم له ثلاث شعب فذبح الطفل من الااذن الی الاذن»

[1]. این را هم بدانید من متعصّب نیستم که فقط از شیعه نقل کنم، بر عکس وقتی میخواهم قضیه تاریخی نقل کنم که شاید برخی فکر کنند به نفع شیعه است، سراغ منابع عامّه میروم.
[2]. بحارالأنوار، ج33، ص35
[3]. الاحتجاج، ج2، ص30
رساله ها
توضیح المسائل
مناسک حج
استفتائات

سخنرانی آیت الله مجتبی تهرانی

برداشت‌هایی از خطبه منا امام حسین(علیه السلام)

دانلود

مجتبی اخلاق ماه رمضان

وداع با ماه مبارک رمضان

أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ‌ دُعَائِی‌ إِذَا دَعَوْتُکَ‌ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»[1]

مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان ماهی است که در آن به تلاوت آیات الهی یعنی قرآن و دعای به خیر برای خود و دیگران چه نسبت به امور دنیوی و چه اخروی ترغیب شده است. بحث ما در این ماه مبارک و بقیۀ بحث‌های گذشته‌ و بعد هم در ذیلش تذکّراتی که در ماه مبارک رمضان دادیم، باز هم راجع به دعا بود.
در این جلسه، بنای بحث کردن ندارم، چون می‌خواهم این جلسه را جلسۀ آخر قرار بدهم. به ذهنم آمد که مروری بر روایاتی که در باب ماه مبارک رمضان و آثاری که در این ماه از ناحیۀ خداوند متعال مترتب است وارد شده است، داشته باشم. روایات بسیار است و من به بعضی از روایاتی که در باب ماه مبارک رمضان وارد شده است اشاره می‎کنم.
همه بخشیده می‎شویم!
در روایتی است که: «إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عِنْدَ الْإِفْطَارِ سَبْعِینَ‏ أَلْفَ‏ أَلْفِ‏ عَتِیقٍ‏ مِنَ‏ النَّارِ»؛ خداوند در هر شب از ماه مبارک رمضان، هنگام افطار هفتاد هزار هزار شخص را که همه مستوجب آتش هستند از آتش نجات می‌دهد، «فَإِذَا کَانَ آخِرُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ»؛ شب آخر ماه رمضان که می‌شود، «أَعْتَقَ فِیهَا مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِی جَمِیعِهِ»؛[2] شب آخر ماه رمضان به مقدار تمام آنچه که در ماه رمضان از آتش نجات داده است، نجات می‌‌دهد.
آیا کسی هست که بخشیده نشود؟!
در روایت دیگری داریم: «إِذَا کَانَ أَوَّلُ لَیْلَةٍ مِنْ‏ شَهْرِ رَمَضَانَ‏ غَفَرَ اللَّهُ‏ لِمَنْ شَاءَ مِنَ الْخَلْقِ»؛ وقتی که شب اول ماه رمضان می‌شود خداوند هر کسی از مخلوقاتش، که مورد مشیّت‎اش قرار بگیرد تا او را بیامرزد مورد غفران قرار می‌دهد، «فَإِذَا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی تَلِیهَا ضَاعَفَهُم‏»؛ شب اول به هر مقدار بود، شب دوم دو برابر، «فَإِذَا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی تَلِیهَا ضَاعَفَ»؛ و هر شب بعد از شب دیگر دو برابرِ شب قبل بخشیده می‎شوند، «کُلَّ مَا أَعْتَقَ حَتَّى آخِرَ لَیْلَةٍ فِی شَهْرِ رَمَضَان‏»؛ تا شب آخر می‌شود، «تُضَاعَفُ مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِی کُلِّ لَیْلَة»؛[3] که دو برابر آنچه که در هر شب بخشیده و از آتش نجات داده بود نجات می‌دهد که برای ما بزرگترین، بالاترین و ارزش‌مندترین اثر الهی درماه مبارک رمضان همین است، یعنی آمرزش و تطهیر است.
شقی چه کسی است؟
در خطبه‌ای، پیغمبراکرم خطاب به مردم فرمودند: «قَدْ أَقْبَلَ‏ إِلَیْکُمْ‏ شَهْرُ اللَّهِ‏ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ»؛ و بعد مهم اینجاست، «هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَسَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلَاوَةِ کِتَابِهِ فَإِنَّ الشَّقِیَّ»؛ این مهم است، «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ»؛[4] یعنی شقی‌تر از این نداریم که ماه مبارک رمضان بیاید و تمام بشود و شخصی مورد مغفرت واقع نشود. خدا شاهد است من این روایات را نگاه می‌کردم گفتم: خدایا! امشب که شب آخر است و بنای تو بر این است که بیایی و به اندازه تمام ماه ببخشی، پس ما هم یکی از آن‎ها باشیم.
مغفرت الهی...
در روایتی از امام صادق(صلوات‎الله‎علیهم‎اجمعین) است که: «قَالَ: مَنْ‏ لَمْ‏ یُغْفَرْ لَهُ‏ فِی‏ شَهْرِ رَمَضَانَ‏ لَمْ‏ یُغْفَرْ لَهُ‏ إِلَى قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ»؛[5] کسی که در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت خدا قرار نگیرد، دیگر در آینده امید مغفرتی برای او نیست مگر اینکه، روز عرفه در عرفات دعا کند تا خدا از او بگذرد. دقّت کنید! می‌خواستم بگویم: اثر برجسته‌ای که در تمام روایات هست چیست؟ و آن «مغفرت» است.
دارد درها بسته می‎شود!
روایتی بود که در گذشته متعرّض شده‌‌ام: «قال رسول الله(صلّی‎الله‎علیه‎و‎آله‎و‎سلم) إِنَ‏ أَبْوَابَ‏ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ‏ فِی‏ أَوَّلِ‏ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا تُغْلَقُ إِلَى آخِرِ لَیْلَةٍ مِنْهُ»؛[6] این روایت را مکرّر خوانده‌‌ام. شب اوّل ماه رمضان در‌های آسمان‌ها باز می‌شود و تا شب آخر بسته نمی‎شود. اگر امشب شب آخر باشد درها بسته می‌شود. می‎خواهم بگویم: حواستان جمع باشد که الآن ما در چه وضع و چه موقعیّتی قرار داریم.
هر زمان کسی آزاد می‎شود!
در روایتی است از علی(علیه‎السلام) است: «أَلَا وَ أَبْوَابُ‏ السَّمَاءِ مُفَتَّحَةٌ مِنْ‏ أَوَّلِ‏ لَیْلَةٍ مِنْهُ‏»؛[7] علی(علیه‎السلام) همین مطلب را می‌فرمایند. بعد دارد: «عَلَیْکُمْ‏ فِی‏ شَهْرِ رَمَضَانَ‏ بِکَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاء».[8] در روایتی است که در آخر هر روز از روزهای ماه مبارک رمضان در وقت افطار،[9] خداوند متعال هزار هزار نفر از آتش جهنّم آزاد می‎کند و چون شب جمعه و روز جمعه می‌شود در هر ساعتی، هزار هزار شخص را از جهنّم آزاد می‌کند.
آیا توبه‎مان قبول شده است؟
صحبت یکی یا دو روایت نیست. می‎خواستم فقط این را بگویم که: ماه رمضان را درک کردیم، امّا چه چیز گیرمان آمده؟ می‌توانید بگویید؟ در این ماه مبارکی که همۀ برکات درونش بوده است تا جایی که خواب در آن عبادت و نفس‌ها تسبیح است و این همه لطف از ناحیه خداوند آمده است؛ آیا بهره‌ای برده‎ایم یا نبردیم؟ گفتم این روایات را بخوانم و بگویم: بیایید امشب را غنیمت بشماریم. امشب برویم در خانه خدا و بگوییم: خدایا! غلط کردیم؛ خدایا! ما را ببخش؛ این همه را بخشیدی، ما را هم ببخش. ما بدتر از مشکرینی نبودیم که توبه کردند و توبه‌شان را قبول کردی؛ ما به ظاهر مؤمن هستیم، مسلمان هستیم و قبولت داریم. امشب ما را دست خالی رد نکن؛ تو اکرم الاکرمین هستی.
امشب را قدر بدانیم
از خدا بخواهیم حاجات ما و دیگران را بدهد. این را تذکّر بدهم: امشب، چون درها باز است و تا سحر بسته نشده و فرصت داریم؛ هم از خدا برای خودتان درخواست کنید و هم برای دیگران، که البته بهتر است؛ چون در روایات داریم که چند هزار برابر اجر می‎دهند و دعایی که دیگران در حق ما می‌کنند مستجاب می‌شود، امّا معلوم نیست که دعای خودمان مستجاب بشود یا نه.
با زبان دیگران معصیت نکرده‎ام
در روایت دارد که به حضرت موسی خطاب شد: تو مرا به زبانی بخوان که هرگز معصیت نکرده‎ای. گفت: خدایا! من چگونه می‌توانم این کار را بکنم؟ بالاخره از این زبان خطا صادر شده است. خطاب شد: بگو تا دیگران برای تو دعا کنند، چون تو به زبان دیگران معصیت نکرده‌ای. چنین سفارشی برای این است که در مورد دیگران خیلی دعا کنید؛ خدا چند هزار برابر به شما می‎دهد.
برای اینجانب دعا کنید!
این فقط مروری بود و می‎خواستم تذکّری بدهم. ضمناً من هم از آن‎هایی باشم که دعایم می‎کنید. از همه‌تان تقاضا می‌کنم من را هم دعا کنید. تعارف نمی‌کنم و جدی می‎گویم. من محتاج دعای شما هستم. آمدم این را به شما بگویم: امشب شب آخر ماه رمضان است؛ برای من دعا کنید تا من هم از این فرصت در حق خودم استفاده کرده باشم.
وصیّت زهرا(سلام‎الله‎علیها)
می‌خواهم بروم سراغ توسّلم و می‌دانید توسّل من چیست. یا زهرا!یا زهرا!... در این ماه همۀ توسّل ما به شما و خاندان شما بوده است. امشب عنایت خاصی به ما بکنید. راوی می‌گوید: بر طبق وصیّت زهرا(سلام‎الله‎علیها) به علی(علیه‎السلام) فرموده بود: من را شب تجهیز کن، شب غسلم بده و مرا شب کفن و دفن کن. علی(علیه‎السلام) هم بر طبق وصیت زهرا(سلام‎الله‎علیها) می‎خواهد همان کار را بکند. از آن طرف هم به اسما‎‎خواهد همان کار را بکند. از آن طرف هم به اسما‎بنت‎عمیس گفت: تو علی را کمک کن. اسما می‎گوید: من آب می‌ریختم و علی از زیر پیراهن زهرا را غسل می‌داد. در بین غسل بود که دیدم دست از غسل دادن برداشت و های های دارد گریه می‌کند. گفتم: آقا! چرا ایستادید؟ گفت: دستم به بازوان رسید...
فرزندان، بیتاب مادر
غسل تمام شد. زینب(سلام‎الله‎علیها) را صدا کرد و گفت: برو و آن حنوط بهشتی را که سهم مادرت هست بیاور. زهرا(سلام‎الله‎علیها) را هنوط و کفن کرد. بعد می‌گوید: «فَلَمَّا هَمَمْتُأَنْ‏أَعْقِدَالرِّدَاءَ»؛ می‌دانی یعنی چی؟ یعنی وقتی خواستم بند کفن زهرا را ببندم و گره بزنم، «نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَةُ یَا فِضَّةُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ»؛ بچّه‎‎علیها) را هنوط و کفن کرد. بعد می‌گوید: «فَلَمَّا هَمَمْتُأَنْ‏أَعْقِدَالرِّدَاءَ»؛ می‌دانی یعنی چی؟ یعنی وقتی خواستم بند کفن زهرا را ببندم و گره بزنم، «نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَةُ یَا فِضَّةُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ»؛ بچّه‎های زهرا را صدا کردم: بیایید و از مادر توشه برگیرید، «فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ»؛ دیگر شما مادر را نخواهید دید مگر در بهشت؛ بچّه‎ها آمدند. امام حسن خودش را بر روی سینه زهرا(سلام‎الله‎علیها) انداخت و امام حسین خودش را بر روی پاهای مادر. می‎گوید: دیدم امام حسن می‎گفت: مادر! من حسن هستم؛ با من صحبت کن تا قبل از اینکه روح از بدنم مفارقت کند و امام حسین، صورت بر کف پای مادر گذاشته و می‌گوید: مادر! من حسین تو هستم، با من صحبت کن قبل از آنکه دلم شکافته شود. علی(علیه‎السّلام) قسم می‎خورد و می‎‎خورد و می‎گوید: به خدا قسم! دیدم، دست‎های زهرا از کفن بیرون آمد، یک دست گردن امام حسن انداخت و یک دست بر گردن امام حسین و آن‎ها را به سینه چسبانید. منادی چنان ناله‎ای زد که: یا علی! این‎ها را از سینۀ زهرا بردار که نزدیک است ملائکۀ آسمان...

[1]. بحارألانوار، ج91، ص96
[2]. بحارالأنوار، ج‏95، ص187
[3]. إقبال الأعمال، ج‏1، ص3
[4]. بحارالأنوار، ج‏93، ص356
[5]. وسائل الشیعة، ج‏10، ص305
[6].بحارالأنوار، ج‏93، ص344
[7]. بحارالأنوار، ج‏94، ص130
[8].وسائل الشیعة، ج‏10، ص309
[9]. روایتی خواندم که در آنجا هفتاد هزار هزار امّا اینجا می‎فرمای

ترانه زیبای حوصله از استاد مسعود نوروزی راهی شاعر معاصر

bipfa_34567865543Untitled-324234288888888888883456562.jpg - داره بوی عشق می آد...تو فقط نفس بکش...به هوای عاشقی...بده دستاتو بهش...(استاد مسعود نوروزی راهی)

ترانه زیبای حوصله از استاد مسعود نوروزی راهی
حوصله


حوصله کن حوصله کن سر نرو از فاصله ها...
تو اون قده حوصله کن که سر بره حوصله ها...
کم می یارن ثانیه ها وقتی بشن قد یه عمر...
کم می یارن وقتی به تو فکر می کنن خاطره ها...
-
هنوز می خوام گریه کنم گریه تمومی نداره...
بد نمی یارم! عاشقم!عشق که شومی نداره...
گریه اگه جایی داره جاش الانه شک ندارم...
حیف نمی شه اشکای من اشکام حرومی نداره...
-
دنیا بده من می دونم می زنه از پشت همیشه...
هر کسی زندس دلش از دنیا پره، خوش نمی شه...
یه کوه درده و یه دل،یه عشق شیرینه و بس...
تا دنیا دنیاست همینه فرهاد موند و یه تیشه...
-
استاد مسعود نوروزی راهی شاعر معاصر